آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
|
|
جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا
|
سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا
|
|
یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی
|
ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما
|
|
آخر کجا میخوانیم گفتا برون از جان و جا
|
از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران
|
|
بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا
|
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
|
|
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
|
آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده
|
|
آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا
|
این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله
|
|
چون برنمیگردد سرت چون دل نمیجوشد تو را
|
بانگ شتربان و جرس مینشنود از پیش و پس
|
|
ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما
|
خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بیهوش ما
|
|
نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا
|