آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
|
|
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
|
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن
|
|
از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
|
ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده
|
|
بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی
|
در آتش و در سوز من شب میبرم تا روز من
|
|
ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی
|
بر گرد ماهش میتنم بیلب سلامش میکنم
|
|
خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا
|
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی
|
|
هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا
|
آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو
|
|
خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
|
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
|
|
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
|
ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
|
|
خوابت که میبندد چنین اندر صباح و در مسا
|
دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او
|
|
وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا
|
ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی
|
|
من دوش نام دیگرت کردم که درد بیدوا
|
ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو
|
|
گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا
|
دیگر نخواهم زد نفس این بیت را میگوی و بس
|
|
بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
|