پشت ما گرم از تو بود ای آفتاب
|
|
رونق هر قصر و گنج هر خراب
|
ای در ابرویت ندیده کس گره
|
|
ای چو میکائیل راد و رزقده
|
ای دلت پیوسته با دریای غیب
|
|
ای به قاف مکرمت عنقای غیب
|
یاد ناورده که از مالم چه رفت
|
|
سقف قصد همتت هرگز نکفت
|
ای من و صد همچو من در ماه و سال
|
|
مر ترا چون نسل تو گشته عیال
|
نقد ما و جنس ما و رخت ما
|
|
نام ما و فخر ما و بخت ما
|
تو نمردی ناز و بخت ما بمرد
|
|
عیش ما و رزق مستوفی بمرد
|
واحد کالالف در رزم و کرم
|
|
صد چو حاتم گاه ایثار نعم
|
حاتم ار مرده به مرده میدهد
|
|
گردگانهای شمرده میدهد
|
تو حیاتی میدهی در هر نفس
|
|
کز نفیسی مینگنجد در نفس
|
تو حیاتی میدهی بس پایدار
|
|
نقد زر بیکساد و بیشمار
|
وارثی نا بوده یک خوی ترا
|
|
ای فلک سجده کنان کوی ترا
|
خلق را از گرگ غم لطفت شبان
|
|
چون کلیم الله شبان مهربان
|
گوسفندی از کلیم الله گریخت
|
|
پای موسی آبله شد نعل ریخت
|
در پی او تا به شب در جست و جو
|
|
وان رمه غایب شده از چشم او
|
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند
|
|
پس کلیم الله گرد از وی فشاند
|
کف همیمالید بر پشت و سرش
|
|
مینواخت از مهر همچون مادرش
|
نیم ذره طیرگی و خشم نی
|
|
غیر مهر و رحم و آب چشم نی
|
گفت گیرم بر منت رحمی نبود
|
|
طبع تو بر خود چرا استم نمود
|
با ملایک گفت یزدان آن زمان
|
|
که نبوت را نمیزیبد فلان
|