واندر تن مبارکش از محض لطف کرد
|
|
جانی دگر ز صحت شاه جهانیان
|
وان سیل غم که در پی آن شاهزاده بود
|
|
از وی گذشت و شد متوجه به دشمنان
|
وان آتشی که مضطربش داشت چون سپند
|
|
ابر کرم ز غیب برو شد مطر فشان
|
تابنده باد در دو جهان کوکبش که هست
|
|
شاه سپهر کوکبه را شمع دودمان
|
عمرش دراز باد که تدبیر صایبش
|
|
دولت سرای شاه جهان راست پاسبان
|
وقتست کز نتایج اقبال بشنوند
|
|
اهل زمین دو تهنیت از آسمانیان
|
مفهوم عام تهنیت اول آن که رفت
|
|
بیرون ز طالع شه صاحبقران قران
|
در عرصهای که بود عنان خطر سبک
|
|
زان شهسوار گشت رکاب ظفر گران
|
بر ضعف پشت کرد و به قوت نهاد روی
|
|
دین نبی به عون خدا ز آن خدایگان
|
بستان شرع مرتضوی زاب تیغ وی
|
|
شاداب شد چنان که سبق برد از جنان
|
مضمون خاص تهنیت دیگر آن که شد
|
|
قربانی برای شه آماده بیگمان
|
کز وی جسیم ترغنمی در بسیط خاک
|
|
دوران نداده بود به دورانیان نشان
|
آری برای دفع بلای شهی چنین
|
|
دهر احتیاج داشت به قربانی چنان
|
وآن اضطراب کشتی او در میان خوف
|
|
تسکینپذیر گشت وشد از ورطه بر کران
|
در چارماهه خدمت خود در طریق صدق
|
|
صد ساله راه بیشتر آمد ز همگنان
|
در خیرهای مخفی و طاعات مختفی
|
|
کاری که داشت ساخت ز معبود غیبدان
|
ایزد برای حکمتی از نور فاطمه
|
|
کرد آن ستاره بر فلک احمدی عیان
|
وز بهر خدمتی که نیامد ز دست غیر
|
|
داد این یگانه را به شه پادشه نشان
|
منت خدای را که دل شاه دین پناه
|
|
آیینه است و نیست درو صورتی نهان
|
تابیده بر ضمیر همایونش از ازل
|
|
نوعی که بوده صورت اخلاص این و آن
|