| هست پنهان معنی هر داروی | همچو سحر و صنعت هر جادوی | |
| چون نظر در فعل و آثارش کنی | گرچه پنهانست اظهارش کنی | |
| قوتی کان اندرونش مضمرست | چون به فعل آید عیان و مظهرست | |
| چون به آثار این همه پیدا شدت | چون نشد پیدا ز تاثیر ایزدت | |
| نه سببها و اثرها مغز و پوست | چون بجویی جملگی آثار اوست | |
| دوست گیری چیزها را از اثر | پس چرا ز آثاربخشی بیخبر | |
| از خیالی دوست گیری خلق را | چون نگیری شاه غرب و شرق را | |
| این سخن پایان ندارد ای قباد | حرص ما را اندرین پایان مباد |