حکایت آن رنجور کی طبیب درو اومید صحت ندید

هست پنهان معنی هر داروی هم‌چو سحر و صنعت هر جادوی
چون نظر در فعل و آثارش کنی گرچه پنهانست اظهارش کنی
قوتی کان اندرونش مضمرست چون به فعل آید عیان و مظهرست
چون به آثار این همه پیدا شدت چون نشد پیدا ز تاثیر ایزدت
نه سببها و اثرها مغز و پوست چون بجویی جملگی آثار اوست
دوست گیری چیزها را از اثر پس چرا ز آثاربخشی بی‌خبر
از خیالی دوست گیری خلق را چون نگیری شاه غرب و شرق را
این سخن پایان ندارد ای قباد حرص ما را اندرین پایان مباد