| پس فرستاد و بیاورد آن همام | بود الحق سخت زیبا آن غلام | |
| آنچنان که ماند حیران آن جهود | آن دل چون سنگش از جا رفت زود | |
| حالت صورتپرستان این بود | سنگشان از صورتی مومین بود | |
| باز کرد استیزه و راضی نشد | که برین افزون بده بیهیچ بد | |
| یک نصاب نقره هم بر وی فزود | تا که راضی گشت حرص آن جهود |