باز گردانیدن صدیق رضی الله عنه واقعه‌ی بلال را رضی الله عنه و ظلم جهودان را بر وی و احد احد گفتن او و افزون شدن کینه‌ی جهودان و قصه کردن آن قضیه پیش مصطفی علیه‌السلام و مشورت در خریدن او

بعد از آن صدیق پیش مصطفی گفت حال آن بلال با وفا
کان فلک‌پیمای میمون‌بال چست این زمان در عشق و اندر دام تست
باز سلطانست زان جغدان برنج در حدث مدفون شدست آن زفت‌گنج
جغدها بر باز استم می‌کنند پر و بالش بی‌گناهی می‌کنند
جرم او اینست کو بازست و بس غیر خوبی جرم یوسف چیست پس
جغد را ویرانه باشد زاد و بود هستشان بر باز زان زخم جهود
که چرا می یاد آری زان دیار یا ز قصر و ساعد آن شهریار
در ده جغدان فضولی می‌کنی فتنه و تشویش در می‌افکنی
مسکن ما را که شد رشک اثیر تو خرابه خوانی و نام حقیر
شید آوردی که تا جغدان ما مر ترا سازند شاه و پیشوا
وهم و سودایی دریشان می‌تنی نام این فردوس ویران می‌کنی
بر سرت چندان زنیم ای بد صفات که بگویی ترک شید و ترهات
پیش مشرق چارمیخش می‌کنند تن برهنه شاخ خارش می‌زنند
از تنش صد جای خون بر می‌جهد او احد می‌گوید و سر می‌نهد
پندها دادم که پنهان دار دین سر بپوشان از جهودان لعین
عاشق است او را قیامت آمدست تا در توبه برو بسته شدست
عاشقی و توبه یا امکان صبر این محالی باشد ای جان بس سطبر
توبه کردم و عشق هم‌چون اژدها توبه وصف خلق و آن وصف خدا
عشق ز اوصاف خدای بی‌نیاز عاشقی بر غیر او باشد مجاز
زانک آن حسن زراندود آمدست ظاهرش نور اندرون دود آمدست