ای مقالت مثل ما قالالنبی خیرالمقال
|
|
وی کلامت بعد قرآن مبین خیرالکلام
|
من کجا و مدحت معجز کلامی همچو تو
|
|
خاصه با این شعر بیپرگار و نظم بینظام
|
سویت این ابیات سست آورده و شرمندهام
|
|
ز آن که معلوم است نزد جوهری قدر رخام
|
لیک میخواهم به یمن مدحتت پیدا شود
|
|
در کلام محتشم ایشان گردون احتشام
|
زور شعر کاتبی سوز کلام آذری
|
|
گرمی انفاس کاشی حدثابن حسام
|
صنعت ابیات سلمان حسن اقوال حسن
|
|
لذت گفتار خواجو قوت نظم نظام
|
حاصل از اکسیر لطف چاشنی بخشت شود
|
|
طبع نامقبول من مقبول طبع خاص و عام
|
یک تمنای دگر دارم که چون در روز حشر
|
|
بر لب کوثر بود لب تشنگان را ازدحام
|
زان میان ظل ظلیلم بر سر اندازی ز لطف
|
|
وز شراب سلسبیلم جرعهای ریزی به کام
|
مدعا چون عرض شد ساکت شو ای دل تا کنم
|
|
اختیار اختصار و ابتدای اختتام
|
تا درین دیرینه دیر از سیر سلطان نجوم
|
|
نور روز و ظلمت شب را بود ثبت دوام
|
روز احباب تو نورانی الی یومالحساب
|
|
روز اعدای تو ظلمانی الی یومالقیام
|