تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما

می‌رود چون زندگان بر خاکدان مرده و جانش شده بر آسمان
جانش را این دم به بالا مسکنیست گر بمیرد روح او را نقل نیست
زانک پیش از مرگ او کردست نقل این بمردن فهم آید نه به عقل
نقل باشد نه چو نقل جان عام هم‌چو نقلی از مقامی تا مقام
هرکه خواهد که ببیند بر زمین مرده‌ای را می‌رود ظاهر چنین
مر ابوبکر تقی را گو ببین شد ز صدیقی امیرالمحشرین
اندرین نشات نگر صدیق را تا به حشر افزون کنی تصدیق را
پس محمد صد قیامت بود نقد زانک حل شد در فنای حل و عقد
زاده‌ی ثانیست احمد در جهان صد قیامت بود او اندر عیان
زو قیامت را همی‌پرسیده‌اند ای قیامت تا قیامت راه چند
با زبان حال می‌گفتی بسی که ز محشر حشر را پرسید کسی
بهر این گفت آن رسول خوش‌پیام رمز موتوا قبل موت یا کرام
هم‌چنانک مرده‌ام من قبل موت زان طرف آورده‌ام این صیت و صوت
پس قیامت شو قیامت را ببین دیدن هر چیز را شرطست این
تا نگردی او ندانی‌اش تمام خواه آن انوار باشد یا ظلام
عقل گردی عقل را دانی کمال عشق گردی عشق را دانی ذبال
گفتمی برهان این دعوی مبین گر بدی ادراک اندر خورد این
هست انجیر این طرف بسیار و خوار گر رسد مرغی قنق انجیرخوار
در همه عالم اگر مرد و زنند دم به دم در نزع و اندر مردنند
آن سخنشان را وصیتها شمر که پدر گوید در آن دم با پسر