مناظره‌ی مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیه‌السلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام

هر نبیی اندرین راه درست معجزه بنمود و همراهان بجست
گر نباشد یاری دیوارها کی برآید خانه و انبارها
هر یکی دیوار اگر باشد جدا سقف چون باشد معلق در هوا
گر نباشد یاری حبر و قلم کی فتد بر روی کاغذها رقم
این حصیری که کسی می‌گسترد گر نپیوندد به هم بادش برد
حق ز هر جنسی چو زوجین آفرید پس نتایج شد ز جمعیت پدید
او بگفت و او بگفت از اهتزاز بحثشان شد اندرین معنی دراز
مثنوی را چابک و دلخواه کن ماجرا را موجز و کوتاه کن
بعد از آن گفتش که گندم آن کیست گفت امانت از یتیم بی وصیست
مال ایتام است امانت پیش من زانک پندارند ما را متمن
گفت من مضطرم و مجروح‌حال هست مردار این زمان بر من حلال
هین به دستوری ازین گندم خورم ای امین و پارسا و محترم
گفت مفتی ضرورت هم توی بی‌ضرورت گر خوری مجرم شوی
ور ضرورت هست هم پرهیز به ور خوری باری ضمان آن بده
مرغ پس در خود فرو رفت آن زمان توسنش سر بستد از جذب عنان
چون بخورد آن گندم اندر فخ بماند چند او یاسین و الانعام خواند
بعد در ماندن چه افسوس و چه آه پیش از آن بایست این دود سیاه
آن زمان که حرص جنبید و هوس آن زمان می‌گو کای فریادرس
کان زمان پیش از خرابی بصره است بوک بصره وا رهد هم زان شکست
ابک لی یا باکیی یا ثاکلی قبل هدم البصرة و الموصل