چون خلقت الخلق کی یربح علی
|
|
لطف تو فرمود ای قیوم حی
|
لالان اربح علیهم جود تست
|
|
که شود زو جمله ناقصها درست
|
عفو کن زین بندگان تنپرست
|
|
عفو از دریای عفو اولیترست
|
عفو خلقان همچو جو و همچو سیل
|
|
هم بدان دریای خود تازند خیل
|
عفوها هر شب ازین دلپارهها
|
|
چون کبوتر سوی تو آید شها
|
بازشان وقت سحر پران کنی
|
|
تا به شب محبوس این ابدان کنی
|
پر زنان بار دگر در وقت شام
|
|
میپرند از عشق آن ایوان و بام
|
تا که از تن تار وصلت بسکلند
|
|
پیش تو آیند کز تو مقبلند
|
پر زنان آمن ز رجع سرنگون
|
|
در هوا که انا الیه راجعون
|
بانگ میآید تعالوا زان کرم
|
|
بعد از آن رجعت نماند از حرص و غم
|
بس غریبیها کشیدیت از جهان
|
|
قدر من دانسته باشید ای مهان
|
زیر سایهی این درختم مست ناز
|
|
هین بیندازید پاها را دراز
|
پایهای پر عنا از راه دین
|
|
بر کنار و دست حوران خالدین
|
حوریان گشته مغمز مهربان
|
|
کز سفر باز آمدند این صوفیان
|
صوفیان صافیان چون نور خور
|
|
مدتی افتاده بر خاک و قذر
|
بیاثر پاک از قذر باز آمدند
|
|
همچو نور خور سوی قرص بلند
|
این گروه مجرمان هم ای مجید
|
|
جمله سرهاشان به دیواری رسید
|
بر خطا و جرم خود واقف شدند
|
|
گرچه مات کعبتین شه بدند
|
رو به تو کردند اکنون اهکنان
|
|
ای که لطفت مجرمان را رهکنان
|
راه ده آلودگان را العجل
|
|
در فرات عفو و عین مغتسل
|