آمدن خلیفه نزد آن خوب‌روی برای جماع

آن خلیفه کرد رای اجتماع سوی آن زن رفت از بهر جماع
ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد قصد خفت و خیز مهرافزای کرد
چون میان پای آن خاتون نشست پس قضا آمد ره عیشش ببست
خشت و خشت موش در گوشش رسید خفت کیرش شهوتش کلی رمید
وهم آن کز مار باشد این صریر که همی‌جنبد بتندی از حصیر