زهی به ذات جلیلی که برقد صفتش
|
|
قصیر مانده لباس فصاحت فصحا
|
زهی به وجه جمیلی که شخص معرفتش
|
|
به صد حجاب کند جلوه پیش ذهن و ذکا
|
کشنده طبقات نه آسمان برهم
|
|
بهر یک از جهتی سیر مختلف فرما
|
برآورنده ز شرق و فرو برنده به غرب
|
|
لوای زرکش خورشید هر صباح و مسا
|
فزون کننده و کاهنده قمر به مرور
|
|
ره حساب شهور و سنین به خلق نما
|
به امتزاج عناصر ز عالی و سافل
|
|
وجود بخش خلایق ز اسفل و اعلا
|
به دست قابلی محرمان خلوت قرب
|
|
جمیله شاهد اعجاز را جمال آرا
|
برون کشنده حوا ز پهلوی آدم
|
|
خمیر مایهی ده نسل آدم از حوا
|
برنده بر فلک ادریس را و بر تن او
|
|
برنده رخت اقامت به قامت دنیا
|
نقاب بند ز طوفان به چهرهی عالم
|
|
به استغاثهی نوح از تنور چشمه گشا
|
ز قوم هود که یک نیمه در زمین رفتند
|
|
درو کننده نیمی دگر به داس صبا
|
ز سنگ خاره برون آورنده ناقه
|
|
دعای بندهی صالح شنو به سمع رضا
|
حرارت از دل آتش ستان برای خلیل
|
|
اثر ز دست مثر به دست صنع ربا
|
روان کننده به هنگام ذبح اسماعیل
|
|
بشیر حکم که گردد برندهی نابرا
|
برآورنده به عیوق شهر مردم لوط
|
|
نگون کننده ز وارونه رائی فسقی
|
لباس باصره پوشان بدیدهی یعقوب
|
|
ز بوی پیرهن یوسف فرشته لقا
|
بطی خشک و تر الیاس و خضر را چو ملک
|
|
ز خلق خاکی و آبی کننده مستثنی
|
عطا کننده به او وعدهی بعید به موت
|
|
بقا دهنده به این تا قریب صبح جزا
|
به بانگ صیحه روحالامین ز قوم شعیب
|
|
دهنده خرمن جانها به تند باد فنا
|
قوی کنندهی دست کلیم لجه شکاف
|
|
روان کنندهی احکام وی به چوب و عصا
|