تفسیر این آیت که و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لوکانوا یعلمون کی در و دیوار و عرصه‌ی آن عالم و آب و کوزه و میوه و درخت همه زنده‌اند و سخن‌گوی و سخن‌شنو و جهت آن فرمود مصطفی علیه السلام کی الدنیا جیفه و طلابها کلاب و اگر آخرت را حیات نبودی آخرت هم جیفه بودی جیفه را برای مردگیش جیفه گویند نه برای بوی زشت و فرخجی

آن جهان چون ذره ذره زنده‌اند نکته‌دانند و سخن گوینده‌اند
در جهان مرده‌شان آرام نیست کین علف جز لایق انعام نیست
هر که را گلشن بود بزم و وطن کی خورد او باده اندر گولخن
جای روح پاک علیین بود کرم باشد کش وطن سرگین بود
بهر مخمور خدا جام طهور بهر این مرغان کور این آب شور
هر که عدل عمرش ننمود دست پیش او حجاج خونی عادلست
دختران را لعبت مرده دهند که ز لعب زندگان بی‌آگهند
چون ندارند از فتوت زور و دست کودکان را تیغ چوبین بهترست
کافران قانع بنقش انبیا که نگاریده‌ست اندر دیرها
زان مهان ما را چو دور روشنیست هیچ‌مان پروای نقش سایه نیست
این یکی نقشش نشسته در جهان وآن دگر نقشش چو مه در آسمان
این دهانش نکته‌گویان با جلیس و آن دگر با حق به گفتار و انیس
گوش ظاهر این سخن را ضبط کن گوش جانش جاذب اسرار کن
چشم ظاهر ضابط حلیه‌ی بشر چشم سر حیران مازاغ البصر
پای ظاهر در صف مسجد صواف پای معنی فوق گردون در طواف
جزو جزوش را تو بشمر هم‌چنین این درون وقت و آن بیرون حین
این که در وقتست باشد تا اجل وان دگر یار ابد قرن ازل
هست یک نامش ولی الدولتین هست یک نعتش امام القبلتین
خلوت و چله برو لازم نماند هیچ غیمی مر ورا غایم نماند
قرص خورشیدست خلوت‌خانه‌اش کی حجاب آرد شب بیگانه‌اش