فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجه تاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند

سر چارق را بیان کن ای ایاز پیش چارق چیستت چندین نیاز
تا بنوشد سنقر و بک یا رقت سر سر پوستین و چارقت
ای ایاز از تو غلامی نور یافت نورت از پستی سوی گردون شتافت
حسرت آزادگان شد بندگی بندگی را چون تو دادی زندگی
ممن آن باشد که اندر جزر و مد کافر از ایمان او حسرت خورد