ای خدا آن کن که از تو میسزد
|
|
که ز هر سوراخ مارم میگزد
|
جان سنگین دارم و دل آهنین
|
|
ورنه خون گشتی درین رنج و حنین
|
وقت تنگ آمد مرا و یک نفس
|
|
پادشاهی کن مرا فریاد رس
|
گر مرا این بار ستاری کنی
|
|
توبه کردم من ز هر ناکردنی
|
توبهام بپذیر این بار دگر
|
|
تا ببندم بهر توبه صد کمر
|
من اگر این بار تقصیری کنم
|
|
پس دگر مشنو دعا و گفتنم
|
این همی زارید و صد قطره روان
|
|
که در افتادم به جلاد و عوان
|
تا نمیرد هیچ افرنگی چنین
|
|
هیچ ملحد را مبادا این حنین
|
نوحهها کرد او بر جان خویش
|
|
روی عزرائیل دیده پیش پیش
|
ای خدا و ای خدا چندان بگفت
|
|
که آن در و دیوار با او گشت جفت
|
در میان یارب و یارب بد او
|
|
بانگ آمد از میان جست و جو
|