در بیان آنک دعای عارف واصل و درخواست او از حق هم‌چو درخواست حقست از خویشتن کی کنت له سمعا و بصرا و لسانا و یدا و قوله و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و آیات و اخبار و آثار درین بسیارست و شرح سبب ساختن حق تا مجرم را گوش گرفته بتوبه‌ی نصوح آورد

آن دعا از هفت گردون در گذشت کار آن مسکین به آخر خوب گشت
که آن دعای شیخ نه چون هر دعاست فانی است و گفت او گفت خداست
چون خدا از خود سال و کد کند پس دعای خویش را چون رد کند
یک سبب انگیخت صنع ذوالجلال که رهانیدش ز نفرین و وبال
اندر آن حمام پر می‌کرد طشت گوهری از دختر شه یاوه گشت
گوهری از حلقه‌های گوش او یاوه گشت و هر زنی در جست و جو
پس در حمام را بستند سخت تا بجویند اولش در پیچ رخت
رختها جستند و آن پیدا نشد دزد گوهر نیز هم رسوا نشد
پس به جد جستن گرفتند از گزاف در دهان و گوش و اندر هر شکاف
در شکاف تحت و فوق و هر طرف جست و جو کردند دری خوش صدف
بانگ آمد که همه عریان شوید هر که هستید ار عجوز و گر نوید
یک به یک را حاجبه جستن گرفت تا پدید آید گهردانه‌ی شگفت
آن نصوح از ترس شد در خلوتی روی زرد و لب کبود از خشیتی
پیش چشم خویش او می‌دید مرگ رفت و می‌لرزید او مانند برگ
گفت یارب بارها برگشته‌ام توبه‌ها و عهدها بشکسته‌ام
کرده‌ام آنها که از من می‌سزید تا چنین سیل سیاهی در رسید
نوبت جستن اگر در من رسد وه که جان من چه سختیها کشد
در جگر افتاده‌استم صد شرر در مناجاتم ببین بوی جگر
این چنین اندوه کافر را مباد دامن رحمت گرفتم داد داد
کاشکی مادر نزادی مر مرا یا مرا شیری بخوردی در چرا