آن یکی پرسید از مفتی به راز | گر کسی گرید به نوحه در نماز | |
آن نماز او عجب باطل شود | یا نمازش جایز و کامل بود | |
گفت آب دیده نامش بهر چیست | بنگری تا که چه دید او و گریست | |
آب دیده تا چه دید او از نهان | تا بدان شد او ز چشمهی خود روان | |
آن جهان گر دیده است آن پر نیاز | رونقی یابد ز نوحه آن نماز | |
ور ز رنج تن بد آن گریه و ز سوک | ریسمان بسکست و هم بشکست دوک |