پس در اقبال و دولت چون بود | چون شود جنی و انسی در حسد | |
آن شیاطین خود حسود کهنهاند | یک زمان از رهزنی خالی نهاند | |
وآن بنی آدم که عصیان کشتهاند | از حسودی نیز شیطان گشتهاند | |
از نبی برخوان که شیطانان انس | گشتهاند از مسخ حق با دیو جنس | |
دیو چون عاجز شود در افتتان | استعانت جوید او زین انسیان | |
که شما یارید با ما یاریی | جانب مایید جانب داریی | |
گر کسی را ره زنند اندر جهان | هر دو گون شیطان بر آید شادمان | |
ور کسی جان برد و شد در دین بلند | نوحه میدارند آن دو رشکمند | |
هر دو میخایند دندان حسد | بر کسی که داد ادیب او را خرد |