مثال عالم هست نیست‌نما و عالم نیست هست‌نما

آن یکی یاران و دیگر رخت و مال وآن سوم وافیست و آن حسن الفعال
مال ناید با تو بیرون از قصور یار آید لیک آید تا به گور
چون ترا روز اجل آید به پیش یار گوید از زبان حال خویش
تا بدینجا بیش همره نیستم بر سر گورت زمانی بیستم
فعل تو وافیست زو کن ملتحد که در آید با تو در قعر لحد