تفسیر اسفل سافلین الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون

سبلت تزویر دنیا بر کنند خیمه را بر باروی نصرت زنند
این شهیدان باز نو غازی شدند وین اسیران باز بر نصرت زدند
سر برآوردند باز از نیستی که ببین ما را گر اکمه نیستی
تا بدانی در عدم خورشیدهاست وآنچ اینجا آفتاب آنجا سهاست
در عدم هستی برادر چون بود ضد اندر ضد چون مکنون بود
یخرج الحی من المیت بدان که عدم آمد امید عابدان
مرد کارنده که انبارش تهیست شاد و خوش نه بر امید نیستیست
که بروید آن ز سوی نیستی فهم کن گر واقف معنیستی
دم به دم از نیستی تو منتظر که بیابی فهم و ذوق آرام و بر
نیست دستوری گشاد این راز را ورنه بغدادی کنم ابخاز را
پس خزانه‌ی صنع حق باشد عدم که بر آرد زو عطاها دم به دم
مبدع آمد حق و مبدع آن بود که برآرد فرع بی‌اصل و سند