تفسیر و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم الایه

صد خورنده گنجد اندر گرد خوان دو ریاست‌جو نگنجد در جهان
آن نخواهد کین بود بر پشت خاک تا ملک بکشد پدر را ز اشتراک
آن شنیدستی که الملک عقیم قطع خویشی کرد ملکت‌جو ز بیم
که عقیمست و ورا فرزند نیست هم‌چو آتش با کسش پیوند نیست
هر چه یابد او بسوزد بر درد چون نیابد هیچ خود را می‌خورد
هیچ شو وا ره تو از دندان او رحم کم جو از دل سندان او
چونک گشتی هیچ از سندان مترس هر صباح از فقر مطلق گیر درس
هست الوهیت ردای ذوالجلال هر که در پوشد برو گردد وبال
تاج از آن اوست آن ما کمر وای او کز حد خود دارد گذر
فتنه‌ی تست این پر طاووسیت که اشتراکت باید و قدوسیت