در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که الکافر یاکل فی سبعة امعاء و الممن یاکل فی معا واحد

از فراش خویش سوی در شتافت دست بر در چون نهاد او بسته یافت
در گشادن حیله کرد آن حیله‌ساز نوع نوع و خود نشد آن بند باز
شد تقاضا بر تقاضا خانه تنگ ماند او حیران و بی‌درمان و دنگ
حیله کرد او و به خواب اندر خزید خویشتن در خواب در ویرانه دید
زانک ویرانه بد اندر خاطرش شد به خواب اندر همانجا منظرش
خویش در ویرانه‌ی خالی چو دید او چنان محتاج اندر دم برید
گشت بیدار و بدید آن جامه خواب پر حدث دیوانه شد از اضطراب
ز اندرون او برآمد صد خروش زین چنین رسواییی بی خاک‌پوش
گفت خوابم بتر از بیداریم گه خورم این سو و آن سو می‌ریم
بانگ می‌زد وا ثبورا وا ثبور هم‌چنانک کافر اندر قعر گور
منتظر که کی شود این شب به سر یا برآید در گشادن بانگ در
تا گریزد او چو تیری از کمان تا نبیند هیچ کس او را چنان
قصه بسیارست کوته می‌کنم باز شد آن در رهید از درد و غم