در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که الکافر یاکل فی سبعة امعاء و الممن یاکل فی معا واحد

کافران مهمان پیغامبر شدند وقت شام ایشان به مسجد آمدند
که آمدیم ای شاه ما اینجا قنق ای تو مهمان‌دار سکان افق
بی‌نواییم و رسیده ما ز دور هین بیفشان بر سر ما فضل و نور
گفت ای یاران من قسمت کنید که شما پر از من و خوی منید
پر بود اجسام هر لشکر ز شاه زان زنندی تیغ بر اعدای جاه
تو بخشم شه زنی آن تیغ را ورنه بر اخوان چه خشم آید ترا
بر برادر بی‌گناهی می‌زنی عکس خشم شاه گرز ده‌منی
شه یکی جانست و لشکر پر ازو روح چون آبست واین اجسام جو
آب روح شاه اگر شیرین بود جمله جوها پر ز آب خوش شود
که رعیت دین شه دارند و بس این چنین فرمود سلطان عبس
هر یکی یاری یکی مهمان گزید در میان یک زفت بود و بی‌ندید
جشم ضخمی داشت کس او را نبرد ماند در مسجد چو اندر جام درد
مصطفی بردش چو وا ماند از همه هفت بز بد شیرده اندر رمه
که مقیم خانه بودندی بزان بهر دوشیدن برای وقت خوان
نان و آش و شیر آن هر هفت بز خورد آن بوقحط عوج ابن غز
جمله اهل بیت خشم‌آلو شدند که همه در شیر بز طامع بدند
معده طبلی‌خوار هم‌چون طبل کرد قسم هژده آدمی تنها بخورد
وقت خفتن رفت و در حجره نشست پس کنیزک از غضب در را ببست
از برون زنجیر در را در فکند که ازو بد خشمگین و دردمند
گبر را در نیم‌شب یا صبحدم چون تقاضا آمد و درد شکم