تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک

وقت تنگ و فرصت اندک او مخوف در بغل زد هر چه زودتر بی‌وقوف
لیک ممن ز اعتماد آن حیات می‌کند غارت به مهل و با انات
آمنست از فوت و از یاغی که او می‌شناسد قهر شه را بر عدو
آمنست از خواجه‌تاشان دگر که بیایندش مزاحم صرفه‌بر
عدل شه را دید در ضبط حشم که نیارد کرد کس بر کس ستم
لاجرم نشتابد و ساکن بود از فوات حظ خود آمن بود
بس تانی دارد و صبر و شکیب چشم‌سیر و مثرست و پاک‌جیب
کین تانی پرتو رحمان بود وان شتاب از هزه‌ی شیطان بود
زانک شیطانش بترساند ز فقر بارگیر صبر را بکشد به عقر
از نبی بشنو که شیطان در وعید می‌کند تهدیدت از فقر شدید
تا خوری زشت و بری زشت و شتاب نی مروت نی‌تانی نی ثواب
لاجرم کافر خورد در هفت بطن دین و دل باریک و لاغر زفت بطن