هر که در مکر تو دارد دل گرو
|
|
گردنش را من زنم تو شاد رو
|
بر سر کوریش کوریها نهم
|
|
او شکر پندارد و زهرش دهم
|
عقلها از نور من افروختند
|
|
مکرها از مکر من آموختند
|
چیست خود آلاجق آن ترکمان
|
|
پیش پای نره پیلان جهان
|
آن چراغ او به پیش صرصرم
|
|
خود چه باشد ای مهین پیغامبرم
|
خیز در دم تو بصور سهمناک
|
|
تا هزاران مرده بر روید ز خاک
|
چون تو اسرافیل وقتی راستخیز
|
|
رستخیزی ساز پیش از رستخیز
|
هر که گوید کو قیامت ای صنم
|
|
خویش بنما که قیامت نک منم
|
در نگر ای سایل محنتزده
|
|
زین قیامت صد جهان افزون شده
|
ور نباشد اهل این ذکر و قنوت
|
|
پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت
|
ز آسمان حق سکوت آید جواب
|
|
چون بود جانا دعا نامستجاب
|
ای دریغا وقت خرمنگاه شد
|
|
لیک روز از بخت ما بیگاه شد
|
وقت تنگست و فراخی این کلام
|
|
تنگ میآید برو عمر دوام
|
نیزهبازی اندرین کوههای تنگ
|
|
نیزهبازان را همی آرد به تنگ
|
وقت تنگ و خاطر و فهم عوام
|
|
تنگتر صد ره ز وقت است ای غلام
|
چون جواب احمق آمد خامشی
|
|
این درازی در سخن چون میکشی
|
از کمال رحمت و موج کرم
|
|
میدهد هر شوره را باران و نم
|