تهدید فرستادن سلیمان علیه‌السلام پیش بلقیس کی اصرار میندیش بر شرک و تاخیر مکن

نقش اگر خود نقش سلطان یا غنیست صورتست از جان خود بی چاشنیست
زینت او از برای دیگران باز کرده بیهده چشم و دهان
ای تو در بیگار خود را باخته دیگران را تو ز خود نشناخته
تو به هر صورت که آیی بیستی که منم این والله آن تو نیستی
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن اوحدی که خوش و زیبا و سرمست خودی
مرغ خویشی صید خویشی دام خویش صدر خویشی فرش خویشی بام خویش
جوهر آن باشد که قایم با خودست آن عرض باشد که فرع او شدست
گر تو آدم‌زاده‌ای چون او نشین جمله ذریات را در خود ببین
چیست اندر خم که اندر نهر نیست چیست اندر خانه که اندر شهر نیست
این جهان خمست و دل چون جوی آب این جهان حجره‌ست و دل شهر عجاب