شرح انما الممنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهم‌السلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت

آن چراغ این تن بود نورش چو جان هست محتاج فتیل و این و آن
آن چراغ شش فتیله‌ی این حواس جملگی بر خواب و خور دارد اساس
بی‌خور و بی‌خواب نزید نیم دم با خور و با خواب نزید نیز هم
بی‌فتیل و روغنش نبود بقا با فتیل و روغن او هم بی‌وفا
زانک نور علتی‌اش مرگ‌جوست چون زید که روز روشن مرگ اوست
جمله حسهای بشر هم بی‌بقاست زانک پیش نور روز حشر لاست
نور حس و جان بابایان ما نیست کلی فانی و لا چون گیا
لیک مانند ستاره و ماهتاب جمله محوند از شعاع آفتاب
آنچنان که سوز و درد زخم کیک محو گردد چون در آید مار الیک
آنچنان که عور اندر آب جست تا در آب از زخم زنبوران برست
می‌کند زنبور بر بالا طواف چون بر آرد سر ندارندش معاف
آب ذکر حق و زنبور این زمان هست یاد آن فلانه وان فلان
دم بخور در آب ذکر و صبر کن تا رهی از فکر و وسواس کهن
بعد از آن تو طبع آن آب صفا خود بگیری جملگی سر تا به پا
آنچنان که از آب آن زنبور شر می‌گریزد از تو هم گیرد حذر
بعد از آن خواهی تو دور از آب باش که بسر هم‌طبع آبی خواجه‌تاش
بس کسانی کز جهان بگذشته‌اند لا نیند و در صفات آغشته‌اند
در صفات حق صفات جمله‌شان هم‌چو اختر پیش آن خور بی‌نشان
گر ز قرآن نقل خواهی ای حرون خوان جمیع هم لدینا محضرون
محضرون معدوم نبود نیک بین تا بقای روحها دانی یقین