چونک هستیاش نماند پیر اوست | گر سیهمو باشد او یا خود دوموست | |
هست آن موی سیه وصف بشر | نیست آن مو موی ریش و موی سر | |
عیسی اندر مهد بر دارد نفیر | که جوان ناگشته ما شیخیم و پیر | |
گر رهید از بعض اوصاف بشر | شیخ نبود کهل باشد ای پسر | |
چون یکی موی سیه کان وصف ماست | نیست بر وی شیخ و مقبول خداست | |
چون بود مویش سپید ار با خودست | او نه پیرست و نه خاص ایزدست | |
ور سر مویی ز وصفش باقیست | او نه از عرش است او آفاقیست |