چونک واگردید گله از ورود
|
|
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود
|
پیش افتد آن بز لنگ پسین
|
|
اضحک الرجعی وجوه العابسین
|
از گزافه کی شدند این قوم لنگ
|
|
فخر را دادند و بخریدند ننگ
|
پا شکسته میروند این قوم حج
|
|
از حرج راهیست پنهان تا فرج
|
دل ز دانشها بشستند این فریق
|
|
زانک این دانش نداند آن طریق
|
دانشی باید که اصلش زان سرست
|
|
زانک هر فرعی به اصلش رهبرست
|
هر پری بر عرض دریا کی پرد
|
|
تا لدن علم لدنی میبرد
|
پس چرا علمی بیاموزی به مرد
|
|
کش بباید سینه را زان پاک کرد
|
پس مجو پیشی ازین سر لنگ باش
|
|
وقت وا گشتن تو پیش آهنگ باش
|
آخرون السابقون باش ای ظریف
|
|
بر شجر سابق بود میوهی طریف
|
گرچه میوه آخر آید در وجود
|
|
اولست او زانک او مقصود بود
|
چون ملایک گوی لا علم لنا
|
|
تا بگیرد دست تو علمتنا
|
گر درین مکتب ندانی تو هجا
|
|
همچو احمد پری از نور حجی
|
گر نباشی نامدار اندر بلاد
|
|
گم نهای الله اعلم بالعباد
|
اندر آن ویران که آن معروف نیست
|
|
از برای حفظ گنجینهی زریست
|
موضع معروف کی بنهند گنج
|
|
زین قبل آمد فرج در زیر رنج
|
خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک
|
|
بسکلد اشکال را استور نیک
|
هست عشقش آتشی اشکالسوز
|
|
هر خیالی را بروبد نور روز
|
هم از آن سو جو جواب ای مرتضا
|
|
کین سال آمد از آن سو مر ترا
|
گوشهی بی گوشهی دل شهرهیست
|
|
تاب لا شرقی و لا غرب از مهیست
|