مهلت دادن موسی علیه‌السلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین

چونک واگردید گله از ورود پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود
پیش افتد آن بز لنگ پسین اضحک الرجعی وجوه العابسین
از گزافه کی شدند این قوم لنگ فخر را دادند و بخریدند ننگ
پا شکسته می‌روند این قوم حج از حرج راهیست پنهان تا فرج
دل ز دانشها بشستند این فریق زانک این دانش نداند آن طریق
دانشی باید که اصلش زان سرست زانک هر فرعی به اصلش رهبرست
هر پری بر عرض دریا کی پرد تا لدن علم لدنی می‌برد
پس چرا علمی بیاموزی به مرد کش بباید سینه را زان پاک کرد
پس مجو پیشی ازین سر لنگ باش وقت وا گشتن تو پیش آهنگ باش
آخرون السابقون باش ای ظریف بر شجر سابق بود میوه‌ی طریف
گرچه میوه آخر آید در وجود اولست او زانک او مقصود بود
چون ملایک گوی لا علم لنا تا بگیرد دست تو علمتنا
گر درین مکتب ندانی تو هجا همچو احمد پری از نور حجی
گر نباشی نامدار اندر بلاد گم نه‌ای الله اعلم بالعباد
اندر آن ویران که آن معروف نیست از برای حفظ گنجینه‌ی زریست
موضع معروف کی بنهند گنج زین قبل آمد فرج در زیر رنج
خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک بسکلد اشکال را استور نیک
هست عشقش آتشی اشکال‌سوز هر خیالی را بروبد نور روز
هم از آن سو جو جواب ای مرتضا کین سال آمد از آن سو مر ترا
گوشه‌ی بی گوشه‌ی دل شه‌رهیست تاب لا شرقی و لا غرب از مهیست