ویسه و معشوق تو هم ذات تست | وین برونیها همه آفات تست | |
حزم آن باشد که چون دعوت کنند | تو نگویی مست و خواهان منند | |
دعوت ایشان صفیر مرغ دان | که کند صیاد در مکمن نهان | |
مرغ مرده پیش بنهاده که این | میکند این بانگ و آواز و حنین | |
مرغ پندارد که جنس اوست او | جمع آید بر دردشان پوست او | |
جز مگر مرغی که حزمش داد حق | تا نگردد گیج آن دانه و ملق | |
هست بی حزمی پشیمانی یقین | بشنو این افسانه را در شرح این |