بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است

ویسه و معشوق تو هم ذات تست وین برونیها همه آفات تست
حزم آن باشد که چون دعوت کنند تو نگویی مست و خواهان منند
دعوت ایشان صفیر مرغ دان که کند صیاد در مکمن نهان
مرغ مرده پیش بنهاده که این می‌کند این بانگ و آواز و حنین
مرغ پندارد که جنس اوست او جمع آید بر دردشان پوست او
جز مگر مرغی که حزمش داد حق تا نگردد گیج آن دانه و ملق
هست بی حزمی پشیمانی یقین بشنو این افسانه را در شرح این