عایشه روزی به پیغامبر بگفت
|
|
یا رسول الله تو پیدا و نهفت
|
هر کجا یابی نمازی میکنی
|
|
میدود در خانه ناپاک و دنی
|
گرچه میدانی که هر طفل پلید
|
|
کرد مستعمل بهر جا که رسید
|
گفت پیغامبر که از بهر مهان
|
|
حق نجس را پاک گرداند بدان
|
سجدهگاهم را از آن رو لطف حق
|
|
پاک گردانید تا هفتم طبق
|
هان و هان ترک حسد کن با شهان
|
|
ور نه ابلیسی شوی اندر جهان
|
کو اگر زهری خورد شهدی شود
|
|
تو اگر شهدی خوری زهری بود
|
کو بدل گشت و بدل شد کار او
|
|
لطف گشت و نور شد هر نار او
|
قوت حق بود مر بابیل را
|
|
ور نه مرغی چون کشد مر پیل را
|
لشکری را مرغکی چندی شکست
|
|
تا بدانی کان صلابت از حقست
|
گر ترا وسواس آید زین قبیل
|
|
رو بخوان تو سورهی اصحاب فیل
|
ور کنی با او مری و همسری
|
|
کافرم دان گر تو زیشان سر بری
|