شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را

بر در این خانه گستاخی ز چیست گر همی‌دانند کاندر خانه کیست
ابلهان تعظیم مسجد می‌کنند در جفای اهل دل جد می‌کنند
آن مجازست این حقیقت ای خران نیست مسجد جز درون سروران
مسجدی کان اندرون اولیاست سجده‌گاه جمله است آنجا خداست
تا دل اهل دلی نامد به درد هیچ قرنی را خدا رسوا نکرد
قصد جنگ انبیا می‌داشتند جسم دیدند آدمی پنداشتند
در تو هست اخلاق آن پیشینیان چون نمی‌ترسی که تو باشی همان
آن نشانیها همه چون در تو هست چون تو زیشانی کجا خواهی برست