عنف کردن معاویه با ابلیس

گفت امیر ای راه‌زن حجت مگو مر ترا ره نیست در من ره مجو
ره‌زنی و من غریب و تاجرم هر لباساتی که آری کی خرم
گرد رخت من مگرد از کافری تو نه‌ای رخت کسی را مشتری
مشتری نبود کسی را راه‌زن ور نماید مشتری مکرست و فن
تا چه دارد این حسود اندر کدو ای خدا فریاد ما را زین عدو
گر یکی فصلی دگر در من دمد در رباید از من این ره‌زن نمد