تتمه‌ی نصیحت رسول علیه السلام بیمار را

عهد ما کاه و به هر بادی زبون عهد تو کوه و ز صد که هم فزون
حق آن قوت که بر تلوین ما رحمتی کن ای امیر لونها
خویش را دیدیم و رسوایی خویش امتحان ما مکن ای شاه بیش
تا فضیحتهای دیگر را نهان کرده باشی ای کریم مستعان
بی‌حدی تو در جمال و در کمال در کژی ما بی‌حدیم و در ضلال
بی حدی خویش بگمار ای کریم بر کژی بی حد مشتی لیم
هین که از تقطیع ما یک تار ماند مصر بودیم و یکی دیوار ماند
البقیه البقیه ای خدیو تا نگردد شاد کلی جان دیو
بهر ما نی بهر آن لطف نخست که تو کردی گمرهان را باز جست
چون نمودی قدرتت بنمای رحم ای نهاده رحمها در لحم و شحم
این دعا گر خشم افزاید ترا تو دعا تعلیم فرما مهترا
آنچنان کادم بیفتاد از بهشت رجعتش دادی که رست از دیو زشت
دیو کی بود کو ز آدم بگذرد بر چنین نطعی ازو بازی برد
در حقیقت نفع آدم شد همه لعنت حاسد شده آن دمدمه
بازیی دید و دو صد بازی ندید پس ستون خانه‌ی خود را برید
آنشی زد شب بکشت دیگران باد آتش را بکشت او بران
چشم‌بندی بود لعنت دیو را تا زیان خصم دید آن ریو را
خود زیان جان او شد ریو او گویی آدم بود دیو دیو او
لعنت این باشد که کژبینش کند حاسد و خودبین و پر کینش کند
تا نداند که هر آنک کرد بد عاقبت باز آید و بر وی زند