دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا

قند بیند خود شود زهر قتول راه بیند خود بود آن بانگ غول
ای فلک در فتنه‌ی آخر زمان تیز می‌گردی بده آخر زمان
خنجر تیزی تو اندر قصد ما نیش زهرآلوده‌ای در فصد ما
ای فلک از رحم حق آموز رحم بر دل موران مزن چون مار زخم
حق آنک چرخه‌ی چرخ ترا کرد گردان بر فراز این سرا
که دگرگون گردی و رحمت کنی پیش از آن که بیخ ما را بر کنی
حق آنک دایگی کردی نخست تا نهال ما ز آب و خاک رست
حق آن شه که ترا صاف آفرید کرد چندان مشعله در تو پدید
آنچنان معمور و باقی داشتت تا که دهری از ازل پنداشتت
شکر دانستیم آغاز ترا انبیا گفتند آن راز ترا
آدمی داند که خانه حادثست عنکبوتی نه که در وی عابشست
پشه کی داند که این باغ از کیست کو بهاران زاد و مرگش در دیست
کرم کاندر چوب زاید سست‌حال کی بداند چوب را وقت نهال
ور بداند کرم از ماهیتش عقل باشد کرم باشد صورتش
عقل خود را می‌نماید رنگها چون پری دورست از آن فرسنگها
از ملک بالاست چه جای پری تو مگس‌پری بپستی می‌پری
گرچه عقلت سوی بالا می‌پرد مرغ تقلیدت بپستی می‌چرد
علم تقلیدی وبال جان ماست عاریه‌ست و ما نشسته کان ماست
زین خرد جاهل همی باید شدن دست در دیوانگی باید زدن
هرچه بینی سود خود زان می‌گریز زهر نوش و آب حیوان را بریز