تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر

گر شریف و لایق و همدم نیم از چنین ظالم ترا من کم نیم
مر مرا دادی بدین صاحب غرض احمقی کردی ترا بس العوض
شد ازو فارغ بیامد کای فقیه چه فقیهی ای تو ننگ هر سفیه
فتوی‌ات اینست ای ببریده‌دست کاندر آیی و نگویی امر هست
این چنین رخصت بخواندی در وسیط یا بدست این مساله اندر محیط
گفت حقستت بزن دستت رسید این سزای آنک از یاران برید