گفتن موسی علیه السلام گوساله‌پرست را کی آن خیال‌اندیشی و حزم تو کجاست

زانک هر جنسی رباید جنس خود گاو سوی شیر نر کی رو نهد
گرگ بر یوسف کجا عشق آورد جز مگر از مکر تا او را خورد
چون ز گرگی وا رهد محرم شود چون سگ کهف از بنی آدم شود
چون ابوبکر از محمد برد بو گفت هذا لیس وجه کاذب
چون نبد بوجهل از اصحاب درد دید صد شق قمر باور نکرد
دردمندی کش ز بام افتاد طشت زو نهان کردیم حق پنهان نگشت
وانک او جاهل بد از دردش بعید چند بنمودند و او آن را ندید
آینه‌ی دل صاف باید تا درو وا شناسی صورت زشت از نکو