قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود

بنگر اندر خانه و کاشانه‌ها در مهندس بود چون افسانه‌ها
آن فلان خانه که ما دیدیم خوش بود موزون صفه و سقف و درش
از مهندس آن عرض و اندیشه‌ها آلت آورد و ستون از بیشه‌ها
چیست اصل و مایه‌ی هر پیشه‌ای جز خیال و جز عرض و اندیشه‌ای
جمله اجزای جهان را بی غرض در نگر حاصل نشد جز از عرض
اول فکر آخر آمد در عمل بنیت عالم چنان دان در ازل
میوه‌ها در فکر دل اول بود در عمل ظاهر بخر می‌شود
چون عمل کردی شجر بنشاندی اندر آخر حرف اول خواندی
گرچه شاخ و برگ و بیخش اولست آن همه از بهر میوه مرسلست
پس سری که مغز آن افلاک بود اندر آخر خواجه‌ی لولاک بود
نقل اعراضست این بحث و مقال نقل اعراضست این شیر و شگال
جمله عالم خود عرض بودند تا اندرین معنی بیامد هل اتی
این عرضها از چه زاید از صور وین صور هم از چه زاید از فکر
این جهان یک فکرتست از عقل کل عقل چون شاهست و صورتها رسل
عالم اول جهان امتحان عالم ثانی جزای این و آن
چاکرت شاها جنایت می‌کند آن عرض زنجیر و زندان می‌شود
بنده‌ات چون خدمت شایسته کرد آن عرض نی خلعتی شد در نبرد
این عرض با جوهر آن بیضست و طیر این از آن و آن ازین زاید بسیر
گفت شاهنشه چنین گیر المراد این عرضهای تو یک جوهر نزاد
گفت مخفی داشتست آن را خرد تا بود غیب این جهان نیک و بد