گه به درویشی کنم تهدیدشان | گه به زلف و خال بندم دیدشان | |
قوت ایمانی درین زندان کمست | وانک هست از قصد این سگ در خمست | |
از نماز و صوم و صد بیچارگی | قوت ذوق آید برد یکبارگی | |
استعیذ الله من شیطانه | قد هلکنا آه من طغیانه | |
یک سگست و در هزاران میرود | هر که در وی رفت او او میشود | |
هر که سردت کرد میدان کو دروست | دیو پنهان گشته اندر زیر پوست | |
چون نیابد صورت آید در خیال | تا کشاند آن خیالت در وبال | |
گه خیال فرجه و گاهی دکان | گه خیال علم و گاهی خان و مان | |
هان بگو لا حولها اندر زمان | از زبان تنها نه بلک از عین جان |