یافتن شاه باز را به خانه‌ی کمپیر زن

آنک تو مستش کنی و شیرگیر گر ز مستی کژ رود عذرش پذیر
گرچه ناخن رفت چون باشی مرا بر کنم من پرچم خورشید را
ورچه پرم رفت چون بنوازیم چرخ بازی گم کند در بازیم
گر کمر بخشیم که را بر کنم گر دهی کلکی علمها بشکنم
آخر از پشه نه کم باشد تنم ملک نمرودی به پر برهم زنم
در ضعیفی تو مرا بابیل گیر هر یکی خصم مرا چون پیل گیر
قدر فندق افکنم بندق حریق بندقم در فعل صد چون منجنیق
گرچه سنگم هست مقدار نخود لیک در هیجا نه سر ماند نه خود
موسی آمد در وغا با یک عصاش زد بر آن فرعون و بر شمشیرهاش
هر رسولی یک‌تنه کان در زدست بر همه آفاق تنها بر زدست
نوح چون شمشیر در خواهید ازو موج طوفان گشت ازو شمشیرخو
احمدا خود کیست اسپاه زمین ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین
تا بداند سعد و نحس بی‌خبر دور تست این دور نه دور قمر
دور تست ایرا که موسی کلیم آرزو می‌برد زین دورت مقیم
چونک موسی رونق دور تو دید کاندرو صبح تجلی می‌دمید
گفت یا رب آن چه دور رحمتست آن گذشت از رحمت آنجا ریتست
غوطه ده موسی خود را در بحار از میان دوره‌ی احمد بر آر
گفت یا موسی بدان بنمودمت راه آن خلوت بدان بگشودمت
که تو زان دوری درین دور ای کلیم پا بکش زیرا درازست این گلیم
من کریمم نان نمایم بنده را تا بگریاند طمع آن زنده را