بر بدیهای بدان رحمت کنید
|
|
بر منی و خویشبین لعنت کنید
|
هین مبادا غیرت آید از کمین
|
|
سرنگون افتید در قعر زمین
|
هر دو گفتند ای خدا فرمان تراست
|
|
بی امان تو امانی خود کجاست
|
این همی گفتند و دلشان میطپید
|
|
بد کجا آید ز ما نعم العبید
|
خار خار دو فرشته هم نهشت
|
|
تا که تخم خویشبینی را نکشت
|
پس همی گفتند کای ارکانیان
|
|
بی خبر از پاکی روحانیان
|
ما برین گردون تتقها میتنیم
|
|
بر زمین آییم و شادروان زنیم
|
عدل توزیم و عبادت آوریم
|
|
باز هر شب سوی گردون بر پریم
|
تا شویم اعجوبهی دور زمان
|
|
تا نهیم اندر زمین امن و امان
|
آن قیاس حال گردون بر زمین
|
|
راست ناید فرق دارد در کمین
|