مر شما را بس نیامد رای من | ظنتان اینست در اعطای من | |
ای عقول و رایتان از رای من | از عطاهای جهانآرای من | |
نقش با نقاش چه سگالد دگر | چون سگالش اوش بخشید و خبر | |
این چنین ظن خسیسانه بمن | مر شما را بود ننگان زمن | |
ظانین بالله ظن الس را | گر نبرم سر بود عین خطا | |
وا رهانم چرخ را از ننگتان | تا بماند در جهان این داستان | |
شیر با این فکر میزد خنده فاش | بر تبسمهای شیر ایمن مباش | |
مال دنیا شد تبسمهای حق | کرد ما را مست و مغرور و خلق | |
فقر و رنجوری بهستت ای سند | کان تبسم دام خود را بر کند |