قصه‌ی سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌های تو چون تر نیست

گفت چه بر سر فکندی از ازار گفت کردم آن ردای تو خمار
گفت بهر آن نمود ای پاک‌جیب چشم پاکت را خدا باران غیب
نیست آن باران ازین ابر شما هست ابری دیگر و دیگر سما