نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را

چون به قعر خوی خود اندر رسی پس بدانی کز تو بود آن ناکسی
شیر را در قعر پیدا شد که بود نقش او آنکش دگر کس می‌نمود
هر که دندان ضعیفی می‌کند کار آن شیر غلط‌بین می‌کند
می‌ببیند خال بد بر روی عم عکس خال تست آن از عم مرم
ممنان آیینه‌ی همدیگرند این خبر می از پیمبر آورند
پیش چشمت داشتی شیشه‌ی کبود زان سبب عالم کبودت می‌نمود
گر نه کوری این کبودی دان ز خویش خویش را بد گو مگو کس را تو بیش
ممن ار ینظر بنور الله نبود غیب ممن را برهنه چون نمود
چون که تو ینظر بنار الله بدی در بدی از نیکوی غافل شدی
اندک اندک آب بر آتش بزن تا شود نار تو نور ای بوالحزن
تو بزن یا ربنا آب طهور تا شود این نار عالم جمله نور
آب دریا جمله در فرمان تست آب و آتش ای خداوند آن تست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود ور نخواهی آب هم آتش شود
این طلب در ما هم از ایجاد تست رستن از بیداد یا رب داد تست
بی‌طلب تو این طلب‌مان داده‌ای گنج احسان بر همه بگشاده‌ای