تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
|
|
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت
|
گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست
|
|
ما کمان و تیراندازش خداست
|
این نه جبر این معنی جباریست
|
|
ذکر جباری برای زاریست
|
زاری ما شد دلیل اضطرار
|
|
خجلت ما شد دلیل اختیار
|
گر نبودی اختیار این شرم چیست
|
|
وین دریغ و خجلت و آزرم چیست
|
زجر شاگردان و استادان چراست
|
|
خاطر از تدبیرها گردان چراست
|
ور تو گویی غافلست از جبر او
|
|
ماه حق پنهان کند در ابر رو
|
هست این را خوش جواب ار بشنوی
|
|
بگذری از کفر و در دین بگروی
|
حسرت و زاری گه بیماریست
|
|
وقت بیماری همه بیداریست
|
آن زمان که میشوی بیمار تو
|
|
میکنی از جرم استغفار تو
|
مینماید بر تو زشتی گنه
|
|
میکنی نیت که باز آیم به ره
|
عهد و پیمان میکنی که بعد ازین
|
|
جز که طاعت نبودم کاری گزین
|
پس یقین گشت این که بیماری ترا
|
|
میببخشد هوش و بیداری ترا
|
پس بدان این اصل را ای اصلجو
|
|
هر که را دردست او بردست بو
|
هر که او بیدارتر پر دردتر
|
|
هر که او آگاه تر رخ زردتر
|
گر ز جبرش آگهی زاریت کو
|
|
بینش زنجیر جباریت کو
|
بسته در زنجیر چون شادی کند
|
|
کی اسیر حبس آزادی کند
|
ور تو میبینی که پایت بستهاند
|
|
بر تو سرهنگان شه بنشستهاند
|
پس تو سرهنگی مکن با عاجزان
|
|
زانک نبود طبع و خوی عاجز آن
|
چون تو جبر او نمیبینی مگو
|
|
ور همی بینی نشان دید کو
|