قوم عیسی را بد اندر دار و گیر | حاکمانشان ده امیر و دو امیر | |
هر فریقی مر امیری را تبع | بنده گشته میر خود را از طمع | |
این ده و این دو امیر و قومشان | گشته بند آن وزیر بد نشان | |
اعتماد جمله بر گفتار او | اقتدای جمله بر رفتار او | |
پیش او در وقت و ساعت هر امیر | جان بدادی گر بدو گفتی بمیر |