مقالت دهم در نمودار آخرالزمان

ای فلک آهسته‌تر این دور چند وی ز می آسوده‌تر اینجور چند
از پس هر شامگهی چاشتیست آخر برداشت فرو داشتیست
در طبقات زمی افکنده بیم زلزله الساعه شی عظیم
شیفتن خاک سیاست نمود حلقه زنجیر فلک را بسود
باد تن شیفته درهم شکست شیفته زنجیر فراهم گسست
با که گرو بست زمین کز میان باز گشاید کمر آسمان
شام ز رنگ و سحر از بوی رست چرخ ز چوگان ز می‌از گوی رست
خاک در چرخ برین میزند چرخ میان بسته کمین میزند
حادثه چرخ کمین برگشاد یک به یک اندام زمین برگشاد
پیر فلک خرقه بخواهد درید مهره گل رشته بخواهد برید
چرخ به زیر آید و یکتا شود چرخ زنان خاک به بالا شود
رسته شود هر دو سر از درد ما پاک شود هر دو ره از گرد ما
هم فلک از شغل تو ساکن شود هم زمی از مکر تو ایمن شود
شرم گرفت انجم و افلاک را چند پرستند کفی خاک را
مار صفت شد فلک حلقه‌وار خاک خورد مار سرانجام کار
ای جگر خاک به خون از شما کیست در این خاک برون از شما
خاک در این خنبره غم چراست رنگ خمش ازرق ماتم چراست
گر بتوانید کمین ساختن این گل ازین خم به در انداختن
دامن ازین خنبره دودناک پاک بشوئید به هفت آب و خاک
خرقه انجم ز فلک برکشید خط خرابی به جهان درکشید