مقالت دوم در عدل و نگهداری انصاف

ای ملک جانوران رای تو وی گهر تاجوران پای تو
گر ملکی خانه شاهی طلب ور گهری تاج الهی طلب
زانسوی عالم که دگر راه نیست جز من و تو هیچکس آگاه نیست
زان ازلی نور که پرورده‌اند در تو زیادت نظری کرده‌اند
نقد غریبی و جهان شهرتست نقد جهان یک بیک از بهر تست
ملک بدین کار کیائی تراست سینه کن این سینه گشائی تراست
دور تو از دایره بیرون ترست از دو جهان قدر تو افزون ترست
آینه‌دار از پی آن شد سحر تا تو رخ خویش ببینی مگر
جنبش این مهد که محراب تست طفل صفت از پی خوشخواب تست
مرغ دل و عیسی جان هم توئی چون تو کسی گر بود آنهم توئی
سینه خورشید که پر آتشست روی تو می‌بیند از آن دلخوشست
مه که شود کاسته چون موی تو خنده زند چون نگرد روی نو
عالم خوش خور که ز کس کم نه‌ای غصه مخور بنده عالم نه‌ای
با همه چون خاک زمین پست باش وز همه چون باد تهی دست باش
خاک تهی به نه درآمیخته گرد بود خاک برانگیخته
دل به خدا برنه و خورسندیی اینت جداگانه خداوندیی
گو خبر دین و دیانت کجاست ما بکجائیم و امانت کجاست
آندل کز دین اثرش داده‌اند زانسوی عالم خبرش داده‌اند
چاره دین ساز که دنیات هست تا مگر آن نیز بیاری بدست
دین چو به دنیا بتوانی خرید کن مکن دیو نباید شنید