خلوت دوم در عشرت شبانه

زلف سیه بر سر سیم سپید مشک فشان بر ورق مشک بید
غبغب سیمین که کمر بست از آب قوس قزح شد ز تف آفتاب
زلف براهیم و رخ آتشگرش چشم سماعیل و مژه خنجرش
آتش از این دسته ریحان شده خنجر آز آن نرگس فتان شده
بوسه چو می‌مایه افکندگی لب چو مسیحا نفس زندگی
خوی به رخ چون گل و نسرین شده خرمن مه خوشه پروین شده
باز شده کوی گریبان حور خط سحر یافته صغرای نور
همت خاصان و دل عامیان شیفته زان نور چو سرسامیان
غمزه منادی که دهان خسته بود چشم سخن گو که زبان بسته بود
می چو گل آرایش اقلیم شد جام چو نرگس زر در سیم شد
عقل در آن دایره سرمست ماند عاقبت از صبر تهیدست ماند
در دهن از خنده که راهی نبود طاقت را طاقت آهی نبود
صبر دران پرده نواتنگ داشت فتنه سر زیر در آهنگ داشت
یافته در نغمه داود ساز قصه محمود و حدیث ایاز
شعر نظامی شکر افشان شده ورد غزالان غزلخوان شده